مطالبی درباره اخلاق مهندسی

در این صفحه سعی می شود اطلاعاتی راجع به این شاخه علمی به تدریج ارائه شود.

مطالبی درباره اخلاق مهندسی

در این صفحه سعی می شود اطلاعاتی راجع به این شاخه علمی به تدریج ارائه شود.

طرح مسأله: آیا جامعه دینی در حضور فقه، نیازمند اخلاق کاربردی است؟

در این نوشته، مقصود من، طرح مسأله ای مهم در حوزه اخلاق است. پس از طرح مسأله، نظر یکی از صاحب نظران داخلی را مطرح می کنم. امید دارم خوانندگان حوزوی و دانشگاهی ام مرا از نظرات خود بی بهره نگذارند.

  

اخلاق کاربردی:

اخلاق کاربردی محصول متفکران اخلاقی قرن بیستم در جهان غرب است. زمانی که اخلاق هنجاری با نظریات کلی خود، از حل مسائل مبتلابه اجتماعی عاجز شد. نه به دلیل نقص در نظریات و ارائه ملاک های کلی، بلکه به دلیل پیچیدگی موضوعاتی که در زندگی مردمان عصر جدید حاصل شد. نتیجه، پیدایش علم اخلاق کاربردی و شاخه های بسیار آن بود. و در پی آن، تدوین کدهای مختلف که دستورالعملی بود برای اخلاقی تصمیم گرفتن، اخلاقی رفتار کردن و اخلاقی زیستن.

سقط جنین، به مرگی، حفظ محیط زیست، وظایف حرفه ای ها (پژشکان، وکلا، حسابداران،مهندسان و ..) در موقعیت های سخت تصمیم گیری، از جمله سوالاتی است که اخلاق کاربردی به آن می پردازد تا حکم اخلاقی رفتار را تعیین کند.

محصول اخلاق کاربردی، حکم اخلاقی رفتار در موقعیت های جزیی است که انسان با آن مواجه می شود.

 فقه:

فقه علم استنباط احکام شرعی است. هر رفتاری در این عالم خالی از حکم نیست. هر رفتاری(فعل)، در ذیل احکام تکلیفی و وضعی است. فقیه، با بررسی و شناخت موضوع با بهره گیری از منابع چهارگانه(کتاب،سنت، عقل، اجماع) و با توجه به اصول و روش های معین در اصول فقه، به استنباط آن احکام می پردازد. محصول فقه، حکم شرعی رفتار در خصوص موقعیت های مختلف عمل است. انسان های متشرع که رفتار خود را بر اساس حکم شریعت تنظیم می کنند، از استنباط فقیه تبعیت کرده و به اصظلاح تقلید می کنند.

فقه و اخلاق کاربردی:

مردمی که خواهان انجام رفتار خوب/درست/وظیفه/.. هستند، به دنبال آن هستند که احکام اخلاقی رفتار را بدانند. برای آنهایی که

شریعت ندارند اخلاق تنها منبعی است که به کمک آنها می آید. تا وقتی که اخلاق هنجاری کفایت می کرد، از آن استفاده می کردند و حال این اخلاق کاربردی است که با محصولات متنوعش آنها را یاری می کند.

ولی مردمی که دارای شریعت دینی هستند، و معتقدند که موظف به انجام رفتارهایی هستند که خداوند از آنها خواسته است، خود را ملتزم به احکامی می دانند که متخصصان شریعت-فقها- از منابع شریعت برای آنها بدست می آورند. از طرفی آنها  -به جز پیروان نظریه امر الهی- معتقدند که این احکام تابع مصالح و مفاسد است. به عبارتی اگر رفتاری خوب/درست/.. باشد، خداوند متعال به آن امر می کند و مجاز می شود و اگر رفتاری زشت/نادرست/.. باشد، خداوند از آن نهی می کند و از نظر شریعت غیر مجاز تلقی می گردد.

بنابر این موضوع فقه و اخلاق،هر دو، رفتار است. و هر دو علم به ارزشگذاری رفتار می پردازد. هر دو علم، با واسطه و یا بی واسطه، خوبی و بدی، جواز و یا عدم جواز رفتار را نتیجه می دهد. حال سؤال آن است که علم اخلاق- در معنای فلسفی آن- به ویژه اخلاق کاربردی با کمک گرفتن از نظریات اخلاقی و سپس کدها و مرامنامه ها و .. ، برای جامعه ای که فقه دارد و فقها، چه منفعتی دارد؟

به عبارتی اخلاق کاربردی، برای غربی هایی شکل گرفت که چند صد سال گذشته از دین جدا شدند، شریعتی برایشان باقی نماند، و حال برای پاسخ به سؤالات اخلاقی شان- که بنابر نظر ما از میل فطری به اخلاقی زیستن نشأت می گرفت- و خروج از بن بست به اخلاق کاربردی پناه بردند. ولی جامعه دینی، به خصوص با فقه بالنده از اجتهاد شیعی، آیا نیازمند چنین اخلاقی هست؟ آیا به نظر نمی آید که به جای حل مسائل مبتلا به اجتماعی از طریق نظریات اخلاقی فایده گرا، وظیفه گرا و فضیلت محور و یا از طریق کدهای برآمده از آنها، قواعد رفتاری را بتوانیم از فقه استنباط کنیم که بتواند جواب گوی همان سوالات باشد؟ آیا نمی توان به جای گروه های متشکل از متخصصین موضوعی و فلاسفه اخلاق، از ترکیب فقها و متخصصین موضوعی استفاده کرد؟

گروهی نظر بر آن دارند که شکل گیری اخلاق کاربردی در کشور ما، نه تنها عبث، که حتی یک انحراف علمی-دینی است. در حضور فقه، نیازی به اخلاق کاربردی نیست. همانطور که اساتید و پژوهشگران اخلاق کاربردی در کشور، در حقیقت ترویج کنندگان اخلاق سکولار هستند. بر این اساس، این مسأله نه تنها از نظر علمی، بلکه از حیث اجتماعی نیز اهمیت پیدا می کند.

نظر یکی از صاحب نظران را در فرصتی بعد خواهم آورد. علی الحساب به کتاب و لینک های ذیل نگاهی بیاندازید.

 http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910802001149


 http://www.isca.ac.ir/Portal/home/showpage.aspx?object=relatedtopics&categoryid=5976020a-1a01-465d-be38-c5b36cfdd506&webpartid=08c9e00c-0f76-499d-9c18-beb0c6e0b5ec&id=f8834a71-e3ba-4cbf-9f77-19ed2a6aa77c


کتاب: تأثیر اخلاق در اجتهاد،به کوشش سعید ضیائی فر، تهیه پژوهشکده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،قم:پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،1388


http://rasanews.ir/Images/News/Larg_Pic/26-10-1392/IMAGE635254780036875000.JPG


نظرات 1 + ارسال نظر
م.م یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:09 ب.ظ

به نظر من ، اگر فقه در معنای عام مورد نظر باشد، یعنی فقه علم استنباط احکام شرعی باشد که برای هر فعلی حکمی دارد، حوزه اخلاق را هم در بر میگیرد و میتوان برپایه ان یک نظام اخلاقی بنا نهاد که البته اکنون چنینی نظامی وجو ندارد.

اما فقه به معنای اصطلاحی ان، که منظور ما از فقه ، غالبا همان فقه اصطلاحی است، رابطه اش با اخلاق عموم و خصوص من وجه است. ظاهرا این فقه از جنس قانون است. قانونی که اعمال جوارحی و جوانحی را در بر میگیرد و الزاماتش گاهی ضمانت اجرایی خارجی ندارد و مجازات و پاداش اخروی در پی دارد.
مثلا خیلی از احکامش مطابق عدل است نه انصاف. یا مثلا در عدل حکم وجوب میدهد و در انصاف حکم استحباب.
بهرحال فقه در معنای عام خود که کشف نظر مولا است، میتواند نظام اخلاقی قدرتمندی بنا کند .
البته این اخلاق ، اخلاقی دینی و مبتنی بر نقل است که در فقه شیعه قابل تطبیق بر عقل نیز خواهد بود. .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد